این مقاله با تکیه بر نظریههای روانکاوانه ژاک لاکان، نقش بدن زن در هنر مفهومی و اجرا پس از دهه ۱۹۶۰ را بررسی میکند. با بهرهگیری از مفاهیم لذتجویی زنانه (jouissance)، ساختار «نهتمام» (pas-toute)، نگاه (gaze) و مرزهای ثبت نمادین، این پژوهش استدلال میکند که هنر بدنی زنان حذف فاعلیت نیست، بلکه اجتنابی راهبردی از اسارت فالوسی است. در آثار النور آنتین، مری کلی، سوزان هیلر، سیندی شرمن و دیگران، بدن بهعنوان سطحی مقاوم در برابر تثبیت نمادین ظاهر میشود و نوعی لذتجویی را فرا میخواند که کاهشپذیر به اقتصاد فالوسی نیست. این بررسی با سبک علمی دقیق و مناسب برای بسترهای دانشگاهی مانند Academia.edu انجام شده و از ارجاعدهی دقیق و استدلال ساختاریافته بهره میگیرد.
مقدمه:
ظهور هنر اجرا و هنر بدنی مفهومی در اواخر دهه ۱۹۶۰ به زنان هنرمند راهی رادیکال برای بازتعریف رابطهشان با مرئی بودن، هویت و بازنمایی بخشید. برخلاف گفتمان مینیمالیستی اولیه که میکوشید بدن را بهعنوان «مادهای خنثی» در نظر بگیرد، هنرمندان زن بُعد شهوانی، جنسیتی و سرمایهگذاریهای اجتماعی-نمادین آن را برجسته کردند. از منظر لاکانی، بهویژه آنطور که در سمینار بیستم (Encore) آمده، بدن زن نمیتواند بهطور کامل در نظم نمادین بازنمایی شود؛ زیرا افزونگیای دارد که در برابر ثبت کامل مقاومت میکند. این مقاله بررسی میکند که چگونه راهبردهای بیشخصیتی در هنر بدنی زنان، خوانش فالوسی را رد میکند و فضایی برای نوعی فاعلیت مبتنی بر لذتجویی زنانه فراتر از فالوس میگشاید.
لذتجویی زنانه و امتناع از اروتیکسازی:
در سمینار بیستم، لاکان مفهوم لذتجویی زنانه را بهعنوان شکلی از لذت که از بیان کامل در زبان میگریزد، معرفی میکند. این لذتجویی متمایز از لذتجویی فالوسی است و بهطور کامل توسط قانون دال ساختار نمییابد. همانطور که لاکان میگوید: «نوعی لذتجویی وجود دارد که به آن “او”ی نهتمام تعلق دارد.» این لذت با ابهام، مقاومت در برابر اهلیسازی نمادین و نزدیکی به امر واقع (the Real) شناخته میشود.
در آثار النور آنتین (Carving: A Traditional Sculpture، ۱۹۷۲) و مری کلی (Post-Partum Document، ۱۹۷۳–۱۹۷۹)، شاهد امتناع از اروتیکسازیای هستیم که نگاه معمولاً مطالبه میکند. مستندسازی منظم و بیاحساس آنتین از تغییرات بدنی هنگام رژیم، و تحلیل شبهعلمی کلی از فرزندپروری، هر دو از اعتراف شخصی و نمایش اروتیک دوری میکنند. در این آثار، بدن زن نه بهعنوان مکان میل فالوسی بلکه بهعنوان سطحی مطرح میشود که لذتجویی غیرقابل بازنمایی، بیصدا بر آن نقش میبندد.
بدن بهعنوان سطح: نهتمام و مقاومت نمادین:
فرمولبندی لاکان که «زن نهتمام» در نمادین است، به این معناست که هیچ دال واحدی نمیتواند هستی زنانه را در بر گیرد. در آثار آنتین و کلی، زیباییشناسی مستندسازی سریالی، بیاحساسی عمدی و انتزاع پزشکیشده، بازتاب این مقاومت ساختاری است. این راهبردها نه خودمندی (ego) را جشن میگیرند و نه به تقویت آن میپردازند، بلکه نوعی بیشخصیتی را به کار میگیرند که خواست نظم نمادین برای فاعلیت فالوسی منسجم را مختل میکند.
سیندی شرمن، بهویژه در مجموعه Untitled Film Stills (۱۹۷۷–۱۹۸۰)، این منطق را گسترش میدهد. او با استفاده از بدن خود بهعنوان پردهای متغیر که تصاویر فرهنگی متفاوتی از زنانگی بر آن افکنده میشود، نشان میدهد که «زن» یک هویت یکپارچه نیست، بلکه مجموعهای از موقعیتهای اجرایی است که هیچیک واقعیت لذتجویی زنانه را به دام نمیاندازد.
فراتر از آینه: نگاه و اخلال در مرئی بودن:
نظریه نگاه لاکان، بهویژه در سمینار یازدهم، روشن میکند که سوژه صرفاً دیده نمیشود بلکه از نقطهای شکل میگیرد که از آن دیده میشود. هنر بدنی زنان پس از دهه ۱۹۶۰ اغلب نه اغوای نگاه، بلکه انحراف آن را به نمایش میگذارد. ژستهای استاندارد، حالات خنثی چهره و قالبهای بالینی، لذت شناخت یا تملک اروتیک را از بیننده دریغ میکنند. بدن در اینجا به «لکهای» در میدان دید بدل میشود—جایی که نگاه قادر به بستن مدار معنا نیست.
این اخلال با ادعای کلیتر لاکان که «رابطه جنسی وجود ندارد» همسو است؛ بدین معنا که بدنها در نظم نمادین بهطور نامتقارن به هم مربوطاند و بازنمایی نمیتواند آنها را به هم بدوزد. هنرمند زن با تبدیل کردن بدنش به سطحی برای وقفه، نه نمایش، این ناممکنی را مجسم میکند.
نتیجهگیری:
از منظر لاکانی، بیشخصیتی در هنر بدنی زنان نه نفی فاعلیت، بلکه بازپیکربندی رادیکال آن است. در فضای نهتمام، این آثار در برابر بستهشدن نمادینِ مطالبهشده توسط نظم فالوسی مقاومت میکنند. بدن زن، بهجای آنکه توسط نگاه به دام افتد یا کاملاً توسط دالها بازنمایی شود، خود را بهعنوان مکانی برای لذتجویی واقعی که از تسلط میگریزد، تثبیت میکند.
از این رو، هنر بدنی زنان در اواخر قرن بیستم نمونهای از برهمزدن بازنماییهای سنتی زنانگی است. این هنر فضایی میگشاید که در آن هویت ثابت نیست بلکه در نوسان است، سوژه کامل نیست بلکه شکافخورده است، و هنر شکافهای معنای نمادین را آشکار میسازد.
منابع:
لاکان، ژاک. سمینار ژاک لاکان، کتاب بیستم: Encore (۱۹۷۲–۱۹۷۳). ویرایش ژاک-آلن میلر، ترجمه بروس فینک، نیویورک: انتشارات W. W. Norton & Company، سال ۱۹۹۸.
بست، سوزان. «بیشخصیتی در هنر بدنی و اجراهای زنان»، در Australasian Art & Culture، شماره ۳۲، نوامبر ۲۰۲۰.
سالومون-گودو، ابیگیل. «زنی که هرگز وجود نداشت: خودبازنمایی، عکاسی، و هنر فمینیستی موج اول»، در WACK! هنر و انقلاب فمینیستی، بهکوشش لیزا گابریل مارک، لسآنجلس: موزه هنر معاصر (MOCA) / کمبریج، ماساچوست: انتشارات MIT Press، ۲۰۰۷.
بلاکر، جین ام. بهای بدن: میل، تاریخ و اجرا، مینیاپولیس: انتشارات دانشگاه مینهسوتا، ۲۰۰۴.